کد خبر: ۱۳۷۰۴
۲۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
علی اکبر بجستانی مقدم، بزرگ‌ترین واقف پس از انقلاب است

علی اکبر بجستانی مقدم، بزرگ‌ترین واقف پس از انقلاب است

حاج علی اکبر بجستانی مقدم، تاجری است که بدلیل شمار وقف‌هایش از او به‌عنوان بزرگترین واقف پس از انقلاب یاد می‌شود. او ۷۲ مدرسه‌ در اطراف تهران وقف کرده که هرکدام به نامی از شهدای کربلا مزین شد.

مریم شیعه| مردی هشتادساله با کت وشلوار ساده و عرقچین سفید، وارد دفترخانه‌ای نزدیک خیابان ولیعصر می‌شود. روی میز، برگه‌های قطور «وقف نامه» پهن است. سطر‌های ریز حقوقی، عدد‌های قطعی، نام یک کارخانه و یک دفتر اداری.

«حاج علی اکبر بجستانی مقدم» آرام، عینک را روی بینی جابه جا می‌کند و دوباره از اول، متن را می‌خواند، شش دانگ عرصه و اعیان کارخانه تولید قطعات پیش ساخته بتنی «بنای سبک» در ورامین، همان کارخانه مشهور هبلکس که سال‌ها برایش عرق ریخته و شش دانگ دوطبقه دفتر ۳۵۰ متری روبه روی پارک ساعی در خیابان ولیعصر، همه قرار است از این لحظه به بعد، برسد به آستان قدس رضوی. دفترخانه ساکت است.

نماینده آستان قدس رضوی کنار او می‌نشیند و بعد هم دفتردار و شاهدان. وقتی سردفتر با صدای بلند، قسمت‌های اصلی را می‌خواند «عواید موقوفه صرف امور فرهنگی و نشر معارف اسلامی، تأسیس بیمارستان و درمانگاه، احداث مدارس و دانشگاه و دارالایتام گردد.»

این‌ها فقط جمله‌های حقوقی روی کاغذ نیست. در ذهن حاج علی اکبر تبدیل می‌شود به تصویر کلاس‌های روستایی دورافتاده و تخت‌های بیمارستانی که مریض نیازمند را پس نمی‌زنند. سال‌ها پیش، در زلزله ۱۳۳۵ قائن، وقتی خانه‌های خشتی آوار شده را، چون صحنه‌ای آخرالزمانی دید، با خودش عهد کرد که اگر روزی دستش برسد، کاری برای ساخت بنای سبک و ایمن بکند.

بعد‌ها از دل همین عهد، کارخانه بنای سبک متولد شد. با سفر به چند کشور، پیدا کردن فرمول بلوک‌های سبک و سال‌ها جنگ با مجوز و ساواک و مشکلات مالی. حالا همان کارخانه که می‌توانست برای بازنشستگی و فرزندانش امنیت مالی بی دردسری فراهم کند، دارد از دستش جدا می‌شود تا کارخانه امام رضا (ع) بشود. بنای سبک قدس رضوی. سردفتر می‌گوید «امضا بفرمایید».

قلم را برمی دارد، زیر متن، نامش را می‌نویسد و مهر می‌زند. در دلش «یا علی بن موسی الرضا» می‌گوید و به این فکر می‌کند که این‌ها از همان اول هم مال خودش نبود. امانتی بود که حالا برمی گرداند.

 

فرصت‌های تازه

برای بچه‌های نظرآباد کرج روز مهمی است. بچه‌ها از در ورودی تا ساختمان تازه ساز مدرسه، دو طرف ایستاده‌اند و یک راهروی انسانی درست کرده‌اند. دست هرکدامشان یک شاخه گل است. وسط این راهروی رنگی، حاج علی اکبر آرام قدم برمی دارد و به چشم‌های بچه‌ها نگاه می‌کند. این فقط یکی از ده‌ها مدرسه‌ای است که به همت او ساخته می‌شود.

قبل از بریدن روبان، به روزی فکر می‌کند که خانه رویایی اش را فروخت تا بتواند مدرسه بسازد. کمی مکث می‌کند، لبخند می‌زند و با نفسی عمیق و از سر آسودگی، روبان را قیچی می‌زند. او سال‌ها قبل، اولین مدرسه اش را در تربت حیدریه ساخته بود؛ مدرسه‌ای به نام «قطب الدین حیدر» که بعد‌ها خیلی از مدیران و کارمندان دولتی، از همان جا پا به دبیرستان و دانشگاه گذاشتند. بعد در تهران به تشویق و تأثیر الگوی خیر دیگری، راهش جدی‌تر شد.

همان کارخانه که می‌توانست برای بازنشستگی و فرزندانش امنیت مالی بی دردسری فراهم کند از دستش جدا می‌شود تا کارخانه امام رضا(ع) بشود

خانه الهیه اش تبدیل شد به ۲۷مدرسه در مناطق محروم اطراف تهران، بعد این عدد را بالا برد تا به ۷۲ مدرسه برسد. ۷۲ مدرسه‌ای که هرکدام به نامی از شهدای کربلا مزین شد. هم زمان، در زادگاهش هم بیکار ننشست؛ هجده مدرسه در بجستان و روستا‌های اطرافش بنا کرد تا بچه‌هایی که شاید قرار بود کودکی شان را در مزرعه و کارگاه بگذرانند، پشت نیمکت بنشینند. وقتی بعدتر، خوابگاه «خاتم» دانشگاه علم و صنعت را می‌سازد، همان نگاه را ادامه می‌دهد.

از مدرسه ابتدایی در حاشیه تهران تا خوابگاه دانشجویی در پایتخت، همه چیز برایش حلقه‌های یک زنجیر است. زنجیر ایجاد فرصت برای آدم‌هایی که امید آینده این کشورند.

 

در جوار امام مهربان

حاج علی اکبر بجستانی مقدم در سال ۱۲۹۹  خورشیدی، در خانواده‌ای مذهبی در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و پس از پایان سربازی، به استخدام بانک ملی مشهد درآمد. چهار سالی در بانک کار کرد، اما دلش با کارمندی دولتی سر سازگاری نداشت.

تصمیم گرفت حقوق ماهانه را کنار بگذارد و به کار آزاد روی بیاورد. حجره‌ای در سرای محسنیان مشهد گرفت و وارد بازرگانی شد؛ هوش، ریسک پذیری و پشتکارش کم کم از او تاجری موفق ساخت. در سال ۱۳۴۰ به تهران مهاجرت کرد و این بار، در میدان ساختمان سازی قد علم کرد. شرکت‌های ساختمانی تأسیس کرد، قرارداد‌های بزرگ گرفت و پروژه‌هایی مثل واحد‌های استانداری و ساختمان مخابرات تهران، فروشگاه اتکا مشهد، تصفیه خانه اهواز و ساختمان‌هایی در زاهدان و ایرانشهر را به سرانجام رساند.

قبل از انقلاب اسلامی، زمانی که دولت برای ساخت سینما وام می‌داد، او هم به فکر ساخت سینما افتاد، اما همسرش فخری خانم او را از این کار منصرف کرد و گفت «تو پسر ملاحسینی، باید مسجد بسازی، مدرسه بسازی، نه سینما.» همین گفت‌و‌گو مسیرش را عوض کرد؛ به جای سینما، مسجد حضرت امیر (ع) را در تهران ساخت و بعد‌ها همیشه می‌گفت توفیق ساخت مسجد و مدرسه را مدیون همسرش است.

او در کنار کارخانه و مدارس، در وقف زمین‌های کشاورزی در بجستان، ساخت مساجد و مشارکت در امامزاده‌ها هم فعال بود. سال‌ها بعد، پس از دهه‌ها کار و وقف بی سروصدا، به افتخار خادمی آستان رسید و لباس خادمان حرم را پوشید.

حاج علی اکبر سرانجام در ۲۵آذر ۱۳۸۵، در ۸۶سالگی، در مشهد از دنیا رفت. پیکرش با حضور خادمان و مسئولان آستان، به سمت حرم مطهر تشییع و در رواق دارالعزه به خاک سپرده شد. جایی که یک سال بعد، همسرش، فخری فصیحی نیز در کنارش آرام گرفت.

 

* این گزارش سه‌شنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۶۵۳ روزنامه شهرآرا صفحه آخر چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44